درباره برج ممسنی اثر اوژن فلاندن
پست اول این وبسایت به فارسی درباره روایت و راوی است. تصویر صفحه اول این وبسایت هم برج ممسنی نام دارد و اوژن فلاندن فرانسوی آن را در سال ۱۸۴۰ میلادی در سفری شرقشناسانه به ایران کشیده است. دیدن این نقاشی مرا حسابی خوشحال کرد. قطعهای گم شده از حکایتی که میخواهم درباه اقتصاد سیاسی به عنوان علاقه اصلی پژوهشیام بگویم. اعتراف میکنم که به قول نویسندهای که حالا نامش را فراموش کردهام نوشتن همیشه جستجو برای خانه است. عنوان نقاشی فلاندن برج ممسنی است. در نبود دسترسی به کتاب حاوی این نقاشی با عنوان سفرنامه پارس، برخی وبسایتهای فارسی نوشتهاند این تصویری از امامزاده دروازه آهنی ممسنی است. کاش میبود. اگر آنطور بود جایی که نقاش ایستاده است میتوانست محله بچگیهای من باشد. جادهای که هر روز در بچگی از خانه تا آنجا را در خنکای صبح مادر به خرید سبزی و میوه از لتههای کنار محله میرفتیم یا در گرمای تبدار آن را گز کنیم تا با همقطاران برویم و روی آسفالت صاف جاده ترانزیتی فوتبال بازی کنیم.
این نقاشی اما در واقع از شهر شیراز کشیده شده است و تنها جایی که به دلیل نامگذاری آن به برج ممسنی اشاره کرده است داستانی حیرتآور و البته تلخ را گفته است که واگوییاش را میگذارم برای بعد از صحتسنجی آن و خواندن کتاب فلاندن.
در شرح ارتباط این نقاشی با نگاه من به اقتصاد سیاسی اما میتوان جلوتر رفت. فارغ از شیراز یا نورآباد بودن آنچه تصویر شده است، حکایت یکی است. اینکه این به هرحال از قدیمی ترین تصاویری است که از هریک از این شهرها به دست داده شده است. شرقشناسی فرانسوی از طرف دولت فرانسه به ایران آمده است تا از وضع آن روزگار مملکت و آنچه از حال و تاریخاش باقی است تصویر برداری کند. حالا ما برای نگاه کردن به تاریخ شیراز و نورآباد و در واقع ایران برمیگردیم و این نگارهها را میجوییم. پرسش این است که فرانسه سال ۱۸۴۰ چه چیز داشت که ایران اوایل قرن ۱۳ هجری نداشت؟
اقتصاددانان پاسخشان توسعه است. کلمهای که تفاوت ثروت و رفاه و زیرساخت و امید به آینده و همه را قرار است توضیح دهد. جذابیت اقتصاد روی کاغذ این است که انگار میتواند یکتنه این داستان توسعه نیافتگی را توضیح دهد. این یادداشت میخواهد نشان دهد که نگاههای رایج به داستان توسعه در اقتصاد چیست و چرا مهم اقتصاد سیاسی است و نه مجموعه دانشی مقرر و معین که علم اقتصاد میخوانیم. تفاوت این دو به ما نشان خواهد داد چرا سیاست و نهادهای سیاسی مهماند. اما پس از آن و چگونگی ساختن یا شکلگیری نهادهایی که راه توسعه را تسهیل کنند خود محل نزاع است و من بحث خواهم کرد که
در واقع اقتصاد سیاسی آنجایی در جذابترین شکل خود است که به سوالاتی حل نشده در این زمینه بپردازد. سوالاتی که اگر دانش اقتصاد به طور عام و اقتصاد سیاسی مرسوم به طور خاص گارد خود را به رویشان بگشایند خواه ناخواه به وادی عدم قطعیتی وارد خواهند شد که سایر علوم اجتماعی و انسانی مدتهاست به آن دچار بودهاند. و این به خودی خود اصلا هم بد نیست.
ادامه دارد.